معنی ریچارد آتن برو

حل جدول

ریچارد آتن برو

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1982 میلادی


فیلم ریچارد آتن برو

قدم زدن در ساعت هشت


فیلمی از ریچارد آتن برو

گاندی


آتن

شهر فلاسفه

لغت نامه دهخدا

آتن

آتن. [ت ُ] (ع اِ) ج ِ اَتان.

آتن. [ت ِ] (اِخ) کرسی آتیک و شهر بزرگ یونان قدیم. در 480 ق.م. خشایارشا پادشاه ایران این شهر راتسخیر کرد. رجال سیاسی و فیلسوفان و نویسندگان و هنرمندان نامی و بزرگ از آن برخاسته اند و امروز نیز پایتخت یونان است. آطنه. اثینه. آتنه. مدینهالحکماء.


برو

برو. [ب ُ] (اِ) مخفف بروت، که به عربی شارب گویند. (برهان).صاحب آنندراج گوید این لغت بدین معنی صحیح نیست و برو مخفف ابرو است نه مخفف بروت. رجوع به بروت شود.

برو. [ب َ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + -و، مخفف او) مخفف بر او. (ناظم الاطباء):
همی تاخت تا پیش قیصر چو باد
سخنهای خسرو برو کرد یاد.
فردوسی.
و رجوع به بر و او شود. || (اِ) بالا. روی. زبر. (ناظم الاطباء).

برو.[ب َرْوْ] (اِخ) نام ماه. || ستاره ٔ مشتری. (برهان). صاحب آنندراج گوید بدین معنی «پرو» است مخفف پروین، و نه ستاره ٔ مشتری. رجوع به پرو شود.

برو. [ب َ /ب ُ] (اِ) ابرو، که به عربی حاجب است. (از برهان). ابرو. (اوبهی) (صحاح الفرس). مخفف ابرو:
بر من ای سنگدل دروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن.
بارانی.
ببینی بروهای پیچان من
فدای تو بادا تن و جان من.
فردوسی.
ببخشود و دیده پر از آب کرد
بروهای جنگی پر از تاب کرد.
فردوسی.
سیاوش ز گفت گروی زره
برو پر ز چین کرد و رخ پرگره.
فردوسی.
بپیچید رستم ز گفتار اوی
بروهاش پرچین شد از کار اوی.
فردوسی.
که دارد گه کینه پایاب او
ندیدی بروهای پُرتاب او.
فردوسی.
بغمزه تیر و مژه تیر و قد و قامت تیر
برو کمان و ببازو درو فکنده کمان.
بهرامی سرخسی.
شبگیر نبینی که خجسته بچه درد است
کرده دو رخان زرد و برو پرچین کرده ست.
منوچهری.
هرکه آن روی ببیند ز پی خدمت تو
هم بروی تو که پشتش چو بروی تو بود.
سنائی.
چو تیر مژگان پیوست بر کمان برو
چه پرنیان به بر تیر او چه زآهن سد.
سوزنی.
و رجوع به ابرو شود.

برو. [ب َ] (اِخ) شهرکی بود خرم و بسیار کشت و برز [از جبال] و اکنون ویران است. (حدود العالم). ابن خلکان (ج 2 ص 40) گوید گمان دارم از نواحی طوس باشد.


ریچارد

ریچارد. (اِخ) دوم. پسر پرنس نوار (شاهزاده ٔ سیاه) (1367- 1400 م.) و پادشاه انگلستان (1377- 1399 م.). وی مدتی طولانی با پارلمنت انگلستان منازعه داشت. (فرهنگ فارسی معین).

گویش مازندرانی

آتن

بافتن

واژه پیشنهادی

آتن

خدای قرص خورشید؛ در طی دوران سلطنت پادشاه اخناتون؛ به عنوان خدای متعال پرستیده میشد

فرهنگ فارسی هوشیار

آتن

شهر بزرگ یونان قدیم

معادل ابجد

ریچارد آتن برو

1077

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری